قاتلان ماه گل (کامل) Killers of the Flower Moon آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی به طور قطع یکی از بهترین فیلمهای ۲۰۲۳ است که نمیتوان از آن به سادگی گذشت و هواداران سینما مدتهاست که به انتظار اکران این فیلم نشستهاند. علاوه بر این نقد فیلم قاتلان ماه گل Killers of the Flower Moon اثر کارگردان ۸۱ سالهای که خوشبختانه به بازنشستگی فکر نمیکند، ابدا کار سادهای نیست. در ادامه خلاصه داستان قاتلان ماه گل Killers of the Flower Moon، اینکه چه افرادی باید آن را ببینند و همچنین نقد آن را خواهید خواند. با مجله روسکا همراه باشید.
اسکورسیزی همیشه راه و داستان جدیدی پیدا میکند تا در مورد آدمهای شیطانصفت برای شما صحبت کند!
ارنست بورکهارت (با بازی لئوناردو دی کاپریو) با صدای بلند میخواند:
“آیا گرگها را در این تصویر میبینید؟”
خلاصه داستان فیلم قاتلان ماه گل (کامل) Killers of the Flower Moon
داستان روایت ماجرایی واقعی است که در سالهای ۱۹۲۰ اتفاق میافتد. ماجرا از این قرار است که اعضای قبیله اوسیج که یک جامعه سرخپوستی است و بارها مجبور به مهاجرت از سرزمینشان شده بودند، در زمینهای خود نفت کشف کرده و به ناگهان به ثروتمندترین افراد جهان تبدیل میشوند. طبیعتا این مسئله برای سفیدپوستانی که خود را مالک آمریکا میدانند چندان خوشایند نیست. با توجه به این مسئله، افراد این قبیله هر کدام به نحو مشکوکی به قتل میرسند و سرخپوستان برای بررسی این ماجرا تقریبا هیچکس را ندارند و نمیتوانند به کسی اعتماد کنند. حل ماجرای این قتلها و بازنمایی وضعیت و ایدههای آن سالها درون مایه اصلی این فیلم است.
چه افرادی باید فیلم قاتلان ماه گل (کامل) Killers of the Flower Moon را ببینند؟
این فیلم برای سه دسته افراد مطمئنا بهترین فیلمی است که باید هرچه سریعتر تماشایش کنند.
- دسته اول افرادی که به تاریخ آمریکا علاقمندند. تاریخ آمریکا با وجود عمر کوتاه مدت خود فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است و سرشال از خونهایی است که بیگناه ریخته شدهاند و زمینهایی که به ناحق قصب شدند و حقهایی که بیرحمانه خورده شدند و هیچ چیز بیشتر از این موارد، از یک داستان عادی، یک درام جذاب نمیسازد. در اصل تاریخ آمریکا بدون هیچ اصلاحی خود یک درام تماما جذاب است.
- دسته دوم افرادی که باید فیلم قاتلان ماه گل Killers of the Flower Moon ببینند افرادی هستند که به داستانهای جنایی علاقمندند. اگر به داستانهای جنایی، حل معما و … علاقمندید این فیلم مناسب شماست.
- دسته سوم افرادی که به آثار اسکورسیزی علاقمندند. شما به طور قطع این فیلم را خواهید دید و نیازی به دلیل ندارید!
نقد فیلم قاتلان ماه گل Killers of the Flower Moon
قاتلین ماه گل Killers of the Flower Moon شاید مثل فیلمهای معمول گنگستری بهنظر نرسد اما کاملا با داستانهایی که اسکورسیزی در مورد مردان خشن و فاسد طی نیم قرن برایمان روایت کرده است انطباق دارد. اسکورسیزی از یک داستان واقعی استفاده میکند تا به ما یادآوری کند که چگونه صد سال بعد به جایی که هستیم رسیدهایم. چگونه اجازه دادیم که خون خاک این کشور را بارور کند؟
داستانی بیپروا از تاریخ آمریکا
اسکورسیزی و راث از کتابی اقتباس کردهاند که بخش بزرگی از آن به چگونگی شکلگیری اف بی آی میپردازد، اما آنها داستان را برای خود شخصیسازی کردهاند و آن را با تمرکز روی سه شخصیت یعنی ارنست، مالی و ویلیام هیل روایت میکنند. از طریق این داستان فیلم نه تنها بیعدالتی را به نمایش میگذارد، بلکه نشان میدهد که چقدر شکلگیری نظام ثروت و نابرابری در این کشور ذاتی است، در مورد اینکه چگونه این خشونت بیپروا علیه مردم اوسیج و دیگر مردمانی که در آمریکا به حاشیه میروند، دوران وحشت را میسازد. اشاره به کشتار تولسا و کو کِلاکس کِلَن در این فیلم تصادفی نیست. همه اینها بخشی از یک تصویر بزرگترند، هر کدام تصویر یکی از مردمانی است که تحت سلطه و ظلم قرار میگیرند.
ماجرایی واقعی از خشونتی خونین
اسکورسیزی زمان و مکان داستان فیلم را خیلی سریع و بعد از پیاده شدن ارنست از قطار و در یک سکانس به مخاطبان معرفی میکند. این داستان در اوکلاهاما و در مناطق اوسیج نشین در شمال اوکلاهاما روایت میشود و داستان تاریخ خشونت خونین در ایلات متحده را بررسی میکند. آغاز این جنایتها به سال ۱۹۲۱ برمیگردد(با اینکه قتلهای دیگری هم قبلا اتفاق افتاده بودند) که شامل قتل و کشتن دهها نفر از مردمان اوسیج است. برخی با شلیک مستقیم کشته شدهاند، برخی با انفجار و برخی از آنها با مریضیهای خیلی مشکوکی که باعث زوال تدریجی آنها میشده و معلوم شده که آنها را در درازمدت مسموم کردهاند. این دوره را با نام، دوران سلطه وحشت اوسیج میشناسند، اسم عجیبی که جوری نشان میدهد که گویی اوسیجها مسئول این قتل و وحشت بودهاند در حالی که اوسیجها قربانیان اصلی این دوران هستند.
قاتلان ماه گل؛ اقتباسی جذاب از کتابی به همین نام
فیلم بر اساس کتاب دیوید گرن، قاتلان ماه گل Killers of the Flower Moon: قتلهای اوسیج و تولد اف بی آی ساخته شده است. کتاب غیرداستانیای که اطلاعات زیادی را در بر میگیرد، و بهعلت همین اطلاعات زیاد قتلها در کتاب بسیار بیشتر از فیلم مخاطب را شوکه میکنند. در کتاب بخش عمدهای به جی ادگار و تولد سازمان اف بی آی اختصاص داده شده که در فیلم بهشکل گذرایی از آن عبور میکنند. از طرف دیگر اسکورسیزی تاریخ قوم اوسیج را هم به نسبت کتاب خیلی خلاصهتر در فیلم روایت کرده، او بیشتر روی تاریخچه ارتباط فاجعهبار قوم اوسیج و ایالات متحده تمرکز میکند.
در کتاب به مسئله قیم یا گاردینهای سفید پوستی که دولت برای اوسیجها تعیین میکرده هم بیشتر پرداخته شده و اینگونه بیان میکند که دولت با زدن برچسب «فاقد صلاحیت» به اوسیجها برای پولی که باید به آنها پرداخت میکرده یک قیم سفید پوست انتخاب کرده که این مسئله باعث درگیریهای زیادی شده است. در فیلم اسکورسیزی تاریخ قوم اوسیج رو بیشتر از زبان ویلیام هیل با بازی رابرت دنیرو بیان میکند و با این کار این نکته را یادآوری میشود که «تاریخ از آن کسی است که آن را روایت میکند».
بازی استادانه با ژانر
اسکورسیزی برای روایت کردن فیلم از ژانرهای مختلفی استفاده میکند: فیلم همزمان عاشقانه، وسترن، درام خانوادگی، فیلم پلیسی و جنایی محسوب میشود و هیچکدام نیست. این ژانرها توسط اسکورسیزی خیلی راحت باهم ترکیب شدهاند و یک ملغمه پرانرژی را ساختهاند و این مسئله تا حد زیادی به این دلیل است که اسکورسیزی از ژانرها برای رسیدن به اهداف خودش استفاده میکند و نه طبق قراردادهای ژانری، اثر نهایی این نوع استفاده از ژانر میتواند باعث ناپایداری در روایت شود: او خودش را محدود به سرنخهای ژانری معمول نمیکند و بیننده هم زمان تماشای فیلم با این جنس سرنخهای ژانری فیلم درگیر نمیشود. این به این معنی است که مخاطب هیچوقت مطمئن نیست که داستان به کجا میرود و چه اتفاقی خواهد افتاد، این نوع روایت اسکورسیزی لذتبخش است و به میزان رازآلودی فیلمش اضافه میکند. همانطور که تعداد این قتلها بیشتر میشود و داستان هولناکتر و وحشتناکتر، این ناپایداری روایی فیلم هم برای مخاطب شومتر و خطرناکتر بهنظر میرسد.
داستان عاشقانه فیلم بین ارنست و مالی درآغاز خیلی شیرین و گرم بهنظر میرسد، عشق این دو نفر که یکی از آنها برونگرا و بیانگر است و دیگری درونگرا تضاد زیبایی را شکل میدهد، رابطه این دونفر باهم به عنوان یک زوج برای مخاطب خیلی باورپذیر است و عشق آتشین آنها به یکدیگر را میتوان حس کرد. بازی دیکاپریو و گلدستون خیلی خوب باهم هماهنگ شده و این رابطه عاشقانه گرم را بهزیبایی برای مخاطب روایت میکنند.
جزئیات در این فیلم هر کدام نکته و پیامی را در خود خود دارند، حرکتهای دوربین، نگاههای گذرا، اخمها، سکوتها و حتی ضمایر ملکیای که به کار میروند و تکرار میشوند، وقتی که هنری در آغاز فیلم ارنست را به خانه هیل میبرد از او میپرسد که این زمینها مال چه کسی است؟ و هنری در جواب میگوید: «زمینهای من»، این همان چیزی است که وقتی ارنست از مالی میپرسد رنگ پوست تو چیست و در جواب مالی میگوید: «رنگ من»، اینها هر کدام ادعای مالکیتی هستند که با کشته شدن اوسیجها یکی پس از دیگری معنا پیدا میکنند. یا در جای دیگری وقتی ویلیام هیل میخواهد ارنست را تنبیه کند، اسکورسیزی از آنها روی یک زمین شطرنجی سیاه و سفید فیلمبرداری میکند و با اینکار روی نقش آنها به عنوان شاه و وزیر تاکید دارد.
در پایان، “قاتلان ماه گل” Killers of the Flower Moon مانند یک پازل است، هر قطعه خلاقانه فیلم نقش خودش را برای تشکیل تصویر کامل انجام میدهد. وقتی کنار هم قرار میگیرند، دیدن گرگها در فیلم به طرز ناراحتکنندهای آسان است. حال سوال این است که وقتی آنها را پیدا کردیم چه کنیم؟